فرضی
من ادامه میدهم به راه رفتن ِ فرضی
رو ی ریل ِ بی قطار ِ راه آهن ِ فر ضی
سوت میکشد سرم، ذغالسنگ، سوزن بان !
سوخت نقشهام ، در آتش است موطن ِ فرضی
میرسم به او که نیست تا ببینمش، آخر
من نمیرسم به او در این رسیدن ِ فرضی
از هزار پیچ ِ اتفاق آمدم با زخم
تا که او بخیه... نخ نداد سوزن ِ فرضی
دوست دارمش، شبیه ِ فیلمهای هالیوود
من بلیت میخرم برای دیدن ِ فرضی
در تخیلم ادامه میدهم به تصویر ِ ...
او که حرف میزند همیشه با من ِ فرضی
یک شوالیه، کلاه خود، زین و برگ و اسب
واقعی است، منجی است یا نه، بتمن ِ فرضی !
او نجات داده است موشهای ِ کوچک را
با پنیر ، از گرسنگی نمردن ِ فرضی
لوبیای سبز، سیبهای سرخ ِ جادویی
باغها معلقند روی دامن ِ فرضی
عقل ِ من نمیرسد که چنگ میزنم در وهم
دست ِ من نمیرسد برای چیدن ِ فرضی
من شبیه ِ یک گلادیاتورم که میجنگم
در زمان ِ صلح با خودم و دشمن ِ فرضی
من ادامه میدهم و میرسم به پایانم
سایهام که راه میروم پی ِ تن ِ فرضی
هیچچیز جسمیت نداشت در جهان ِ من
روح بو دهام زمان ِ س.. با زن ِ فرضی
نکته :
۱- این غرل در وزن فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ مفعولن سروده شده است که ریتمی تازه است و در هیچ یک از بحرهای عروضی وجود ندارد
۲- قافیه های استفاده شده در این غزل اکثرا شایگان هستند که در غزل کلاسیک جز در یک مورد شاعر اجازه استفاده از این نوع قافیه ها راندارد اما در غزل مدرن بلامانع است .
افشين مقدم، دانش آموخته رشته حقوق، شاعر و ترانه سرا